منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

رهبر عزیزم: چه ساده لوح اند انان که میپندارند من عکس تورا به دیوار خانه اویخته ام. درحالی که نمیدانند دیوارهای خانه ام را به عکس تو اویخته ام...
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

با کاروان حسین ...روز دوم

سلام بر تو اى خون خدا اى تنهاى مظلوم، سلام بر تو و جانهايى كه به درگاهت فرود آمدند، سلام خدا براى هميشه، تا هستيم و تا شب و روز باقى است پنج شنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري قمري 1. امام حسين عليه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري به كربلا وارد شد.[1] عالم بزرگوار "سيد بن طاووس" نقل كرده است كه: امام (ع)چون به كربلا رسيد، پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ همينكه نام كربلا را شنيد فرمود: اين مكان جاي فرود آمدن ما و محل ريختن خون ما و جايگاه قبور ماست. اين خبر را جدم رسول خدا صلي ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله به من داده است.[2] 2. در اين روز "حر بن يزيد رياحي" ضمن نامه‏اي "عبيداللّه‏ بن زياد" را از ورود امام (ع)به كربلا آگاه نمود. 3. در اين روز امام عليه‏السلام به اهل كوفه نامه‏اي نوشت و گروهي از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قيس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.[3] اما ستمگران پليد اين سفير جوانمرد امام عليه‏السلام را دستگير كرده و به شهادت رساندند. زماني كه خبر شهادت قيس به امام عليه‏السلام رسيد، حضرت گريست و اشك بر گونه مباركش جاري شد و فرمود: اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِيعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَريما واجْمَعْ بَينَنا وَبَينَهُمْ فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيي‏ءٍ قَديرٌ؛ خداوندا! براي ما و شيعيان ما در نزد خود قرارگاهِ والايي قرار ده و ما را با آنان در جايگاهي از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاري توانايي. [4]

منابع: 1.الامام الحسين و اصحابه، ص194؛ البدء والتاريخ، ج6، ص10. 2. اللهوف، ص35. 3. مقتل الحسين مقرّم، ص 184. 4.بحارالانوار، ج44، ص381.




برچسب ها :

روز اول....منزل قصر بنی مقاتل
چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجری قمری

امام حسین (ع) در این منزل خیمه عبیدالله بن حر جعفی را دیدیند.حجاج بن مسروق و زید بن معقل هم همراه امام بودند امام حجاج بن مسروق را فرستاد و از عبیدالله بن حر جعفی خواست که به او بپیوندد اما او عذر اورد و تنها گفت حاضرم اسبم را بدهم.امام هم فرمود که نیازی به اسب تو نداریم و وی اینگونه از فیض شهادت محروم شد. و گفته اند امام خود به داخت خیمه او رفته و طلب یاری نمود که عبیدالله گفت به خدا سوگند می دانم که هر کسی از تو پیروی کند سعادتمند خواهد ب

ود ولی نصرت من تو را از قتال با دشمن باز نمی دارد و در کوفه یاوری ندارید و نفس من راضی به مرگم نیست ! ولی اسبم را که ملحفه نام دارد و از بهترین اسبها ست به تو میدهم.امام در پاسخ فرمودند: حال که خود ما را یاری نمی کنی ما نیازی به اسب تو نداریم ولی تو را نصیحتی می کنم اگر می توانی به جایی برو که فریاد ما را نشنوی و مقاتله ما را نظاره گر نباشی .سوگند به خدا اگر کسی بانگ ما را بشنود و ما را یاری نکند خدا او را با صورت بر اتش می افکند.{1}.

اواخر شب امام دستور دادند از قصر بنی مقاتل اب برداشته و کوچ کنند پس از ساعتی که حرکت کردند امام در حال سواره به خواب رفتند و بعد از بیدار شدن فرمودند انا لله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین و دو سه مرتبه این جملات را تکرار کردند .علی اکبر (ع) روی به پدر نمود و فرمود: ای پدر! جانم به فدای تو خدا را حمد کردی و ایه استرجاع خواندی علت چیست؟ امام حسین (ع) فرمودند پسرم در خواب دیدم که شخصی سوار بر اسب بود و می گفت این قوم سیر می کنند و اجل هم به سوی انان در حرکت است .دانستم که خبر مرگ ماست که به ما داده شده است .علی اکبر (ع) فرمود :ای پدر خداوند بدی را از تو دور گرداند ایا ما بر حق نیستیم؟ امام فرمودند: ما برحقیم. و علی اکبر (ع) فرمود: پس ما را باکی از مرگ نیست که بمیریم و بر حق باشیم.

منابع:{1} مقتل الحسین مقرم ص 189.

{2} تاریخ طبری ج6ص217.

 




برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد